آتریناآترینا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره

ماه زیبای ما

چهار - هجده ماه و 20 روز

دخترک زیبای من به نظرم گفتن دختر کوچولو دیگه نمیتونه مناسبت باشه چون تو همین سه ماه غفلت من ار نوشتن درباره بهترینم بقدری بزرگتر و خانمتر شدی که خودم هم دیگه باور نمیکنم روزی نوزادی با ورودش دنیایمان را رنگی کرد .گویا از همان ابتدا دخترکی بهشتی با ما بود. درد دلهای مادرانه : فرشته کوچولوی خونه ما حسابی بزرگ و خانم شده . وقتی دیشب پا به پای من مشغول تمیز کاری بود با تمام وجودم غرق در لذت بودم. وقتی کار یا مسئولیتی بهش میدم خوشحالم که درک میکنه و تلاش زیادی برای انجام اون کار از خودش نشون میده. دخترکم زود حرف زدن رو شروع کرد و این بهترین هدیه برای تنهاییهای من بود. دخترم بعضی روزها لبریز از محبت و عشق . اینو با بوسه هاش و خیلی دو...
9 مهر 1392

یک - شروع

زیباترینم تولدت بی شک بهترین و بزرگترین لطف خداوند بود که شامل حالم شد. عزیزترینم یکسال و یک ماه و نه روز از با تو بودن با تو نفس کشیدن و با تو زندگی کردن گذشت . و چه زیباست شبها و روزها را با تو گزراندن و تمام لحظه ها در کنار تو بودن . نازنینم دخترک زیبای من وجودت در خانه مثل یک رویای شیرین است که فقط صدای خنده ها و گریه هایت نوید از واقعی بودن این رویا میدهد . و چه شیرین است این واقعیت بودنت و داشتن دختر کوچولوی زیبایی که در نظرت زیباترین است. گل نازم تو برایم بهترینی و من عاشق دخترکم هستم . ...
9 مهر 1392

دو - چهارده ماهگی

زیبا روی من چهارده ماهگیت بر تو عزیزترینم مبارک باد . دختر گلم چهارده ماه و هشت روز است که با وجودت زندگی را برایمان لبریز از عشق کرده ای .اری با خنده هایت  و شیرینیت به روزها و شبهایمان معنا داده ای . عزیز ترینم همیشه اینگونه باش شاد و سلامت . دختر نازم این روزها دارم روز به روز بزرگتر شدنت و زیبا تر شدنت رو با تمام وجودم اجساس میکنم.با تمام کارهات و حرفهات تمام لحظاتمو شیرین میکنی و من با تمام وجودم این شیرینیرو دارم مزه مزه میکنم. گل نازم اولین روز ورود به پانزده ماهگی رو با بدون کمک بلند شدن و ایستادنت و تاتی های نازی که کرده برامون خاطره انگیز کردی.عشق مادر این روزها هر کلمه ای که از ما میشنوی رو بلافاصله تکرار میکنی . تمام اعضاء بدنت...
9 مهر 1392

سه - تاتی تاتی

عزیز جان مادر به قول خودت تاتی تای هایت مبارک . زیبا رویم امیدوارم همشه در تمام قدم های زندگیت همین قدر ثابت قدم باشی که با هر افتادن مثل الان فقط بخندی و بگویی افتاد و اینبار محکم تر بلند شوی و راهت را ادامه دهی. اری زیبای مادر این داستان این روزهای من است تماشایت و غرق در لذت راه رفتنت. عروسکم خدای را شاکرم به خاطر تمام این لحظه ها و حسهای خوب که با تو به من هدیه کرد. درد دلهای مادرانه : دختر کوچولوم بزرگ شده و من این خوب دارم میفهمم . دیگه اون نوزاد پنجاه سانتی نیست و اینو با تمام شیرین زبونیهاش و مهربونیهاش و بازیگوشیهاش دارم درک میکنم.عاشق تمام قربون صدقه هاش و بوسه هاشم . عاشق تمام کلماتی هستم که تا میشنوه تکرار میکنه . عاشق اولین جم...
9 مهر 1392
1